تصاویر زیباسازی نایت اسکین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترانه ی زندگیم (Loyal)
نویسندگان
لینک دوستان
لینک های مفید

با دیدن ِ این عکس فقط اشک ریختم

داریم به شبهای قدر نزدیک میشیم ... چقدر قدر عزیزانمون رو میدونیم ؟

دلتنگی عذاب ِ بزرگیه 
کاش دنیا یه طور ِ دیگه بود 

کاش آدما می تونستن همیشه با هم باشن ، از اول تا آخرش

کاش آدما می تونستن همیشه با هم باشن ، از اول تا آخرش


[ دوشنبه 92/4/31 ] [ 3:47 عصر ] [ رضا تنها ]

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته،‌یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته ،‌یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... !

آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند" احسنت ...!

" گویی مسابقه نفس است ...

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ،‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنانکه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.


[ سه شنبه 92/4/18 ] [ 3:12 عصر ] [ رضا تنها ]

 

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم

قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم

مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم

وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است

لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام

چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای

هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم

هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...

و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم

تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم...

خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش

از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود

همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود

ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند

و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من

برای تویی که همیشه میمانی در دلم

نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،

تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم

ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی

و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم  همه با هم یکی میشویم

چه خوش گذشت آخرین جمعه ی ماه شعبان ، ماه شادی ...

وچه زیبا بود لحظه ی خندیدنت در اریکه ی ایرانیان  کنار هزاران عاشق دیگر

و زیباتر از آن  آب بازی دستانت در رودخانه ی ارتفاعات دربند

حوشبختی برای من تنها یک معنی دارد و آن دیدن خنده ایت از سر شوق است

 

 


[ شنبه 92/4/15 ] [ 3:44 عصر ] [ رضا تنها ]


اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است!
اما میخواهم برایت بنویسم
شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان!

چه گناه کبیره ای…!
میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند،
من هم مانند همه ام
راستی روسپی!
از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو،
زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!
اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد
و یا شوهر زندانی اش آزادشود این «ایثار» است !
مگر هردواز یک تن نیست؟
مگر هر دو جسم فروشی نیست؟
تن در برابر نان ننگ است
بفروش ! تنت را حراج کن
من در دیارم کسانی را دیدم
که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان
شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی
نه از دین .
شنیده ام روزه میگیری،
غسل میکنی،
نماز میخوانی،
چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری،
رمضان بعد از افطار کار می کنی،
محرم تعطیلی.
من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه،
جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم،
غسل هم نکنم،
چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم،
پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم،
محرم هم تعطیل نکنم!
فاحشه !!
دعایم کن


[ پنج شنبه 92/4/13 ] [ 10:54 صبح ] [ رضا تنها ]

مهربانم
بهانه های گاه و بیگاه مرا به دل نگیر ....
از دلتنگیست ...
آنچه پس از دقایق دوری ، درصدایم میشنوی دلخوری نیست...

تمام حجم دلتنگیهای دنیاست
وقتی حضورت کم می شود ،در دلم محو نمی شوی...
ته نشین می شوی...و با هر تلاطمت جاری می شوی در من...
نمی دانم این روزها چرا انقدر بی طاقت شده ام...
حسود شده ام...
تو را همیشه می خواهم....
تو را فقط برای خودم می خواهم
...


[ پنج شنبه 92/4/13 ] [ 10:30 صبح ] [ رضا تنها ]

دل نوشته هایم را مجازات مکن !

 

دلم نوشته است !

 

میدانی که عزیزم ، دل دیوانه است ، تکلیفی بر او نیست !

 

دلم بازی میکند با کلمات با دستهایم با حرف ها !تا اخر این طور به پایان برساند .

 .

 .

 .

 .

 دوستت دارم


[ شنبه 92/4/1 ] [ 12:58 عصر ] [ رضا تنها ]
درباره وبلاگ

امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ